رسپی ترشی ازدوست عزیزم زهره قاسمی یکی ازترشی های موردعلاقه ی ما👌🏻😋😋😋😋
بچه که بودم ، علاقه ی عجیبی به پیدا کردنِ گنج داشتم .
محبوب ترین اسباب بازی هایم را داخلِ یک قوطی می گذاشتم و آن را تویِ باغچه ی حیاط ، در یک جایِ مشخص ، خاک می کردم تا روزی دوباره پیدایشان کنم و به لذتِ اکتشافِ گنج برسم . که اسباب بازی ها ، برایم با ارزش تر از قبل شوند !!
جالب ترین قسمتِ ماجرا این بود که برایِ این کار ، نقشه ی دقیقی از گنج و محلِ چال کردنِ اسباب بازی ها می کشیدم و از آن جالب تر این که نقشه را هم داخلِ همان قوطی می گذاشتم و آن را خاک می کردم !!!
فردایِ آن روز ، دلم برایِ اسباب بازی هایم تنگ می شد ، تمامِ باغچه را زیر و رو می کردم اما پیدایشان نمی کردم ، بیخیال می شدم و می رفتم دنبالِ زندگی ام .
چند سال بعد ، بر حسبِ یک اتفاق ، قوطیِ موردِ نظر پیدا می شد اما اسباب بازی ها ، دیگر ، برایِ من آن جذابیتِ سابق را نداشتند ، معیار هایِ من ، ناخودآگاه ، تغییر کرده بود و چیزهایِ جدیدی جایِ آنها را در ذهن و قلبم گرفته بود ...
خواستم بگویم همه ی ما آدم هایی را دوست داریم و تصور می کنیم اگر زمانِ زیادی از آن ها دور باشیم ، تعلق و دلبستگیِ مان بیشتر می شود اما اینطور نیست !
فاصله ، هیچ چیز و هیچ کس را با ارزش نمی کند !
با گذرِ زمان ، آدم ها به طرزِ عجیبی عوض می شوند .
شاید همین آدم معمولیِ امروز ، عزیز ترین آدمِ دیروز بوده .
هرگز برایِ تحکیمِ روابطتان فاصله هایِ طولانی نگیرید ! دوری ، دوستی نمی آورَد !
دوری ، بانیِ بی رحمانه ترین فراموشی هاست ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
...